چربک گو. مستهزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی که چاه آب نیست می کند کشتی چه نادان ابلهی است. مولوی (مثنوی چ خاور ص 181)
چربک گو. مستهزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی که چاه آب نیست می کند کشتی چه نادان ابلهی است. مولوی (مثنوی چ خاور ص 181)
آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. (ناظم الاطباء). تند و تیز و طعنه زن. (ناظم الاطباء) : بخیلی که باشد خوش و تازه روی بسی به زبخشندۀ تلخ گوی. امیرخسرو
آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. (ناظم الاطباء). تند و تیز و طعنه زن. (ناظم الاطباء) : بخیلی که باشد خوش و تازه روی بسی به زبخشندۀ تلخ گوی. امیرخسرو
ملک خوی. ملک خصال. فرشته خوی. فرشته نهاد. آنکه خصلت و خوی وی چون فرشتگان باشد. نیکخو: آن ملک رسم و ملک طبع و ملک خو که بدو هرزمان زنده شود نام ملک نوشروان. فرخی. و رجوع به ملک خوی شود
ملک خوی. ملک خصال. فرشته خوی. فرشته نهاد. آنکه خصلت و خوی وی چون فرشتگان باشد. نیکخو: آن ملک رسم و ملک طبع و ملک خو که بدو هرزمان زنده شود نام ملک نوشروان. فرخی. و رجوع به ملک خوی شود